یادگیری
روزی پسری نزد شیوانا آمد و به او گفت که یکی از افسران امپراتوری مزاحم او و خانواده اش شده است و هر روز به نحوی آن ها را اذیت می کند.پسر جوان گفت که افسر گارد امپراتور مبارزی بسیار جنگاور است و در سراسر سرزمین امپراتوری کسی سریع تر و پر شتاب تر از او،حرکات رزمی را اجرا نمی کند.به همین خاطر هیچ کس جرأت مبارزه با او را ندارد.این افسر نامش "برق آسا" است و آن چنان حرکات رزمی را به سرعت اجرا می کند که حتّی قوی ترین رزم آوران هم در مقابل سرعت ضربات او کم می آورند.من چگونه می توانم از خودم و حریم خانواده ام در مقابل او دفاع کنم؟!
شیوانا تبسّمی کرد و گفت:" او را به مبارزه دعوت کن و در نبردی مردانه او را سر جایش بنشان!"
پسر جوان لبخند تلخی زد و گفت:" چه می گویید؟! او "برق آسا" است و سریع تر از برق،ضربات خود را وارد می سازد.من چگونه می توانم به سرعت به او ضربه بزنم؟!"
شیوانا با همان لحن آرام و مطمئن خود گفت:" او را به مبارزه دعوت کن و در نبردی مردانه سر جایش بنشان! برای تمرین ضربه زنی برق آسا،هم فردا نزد من آی تا به تو راه سریع تر جنگیدن را بیاموزم!"
فردای آن روز پسر جوان لباس تمرین رزم به تن کرد و مقابل شیوانا ایستاد.شیوانا از جا برخاست به آهستگی دستانش را بالا برد و با چرخش هم زمان بدن و دست و سر و کمر و پاهایش،ژست مردی را گرفت که قصد دارد به پسر جوان ضربه بزند.امّا نکته این جا بود که شیوانا حرکت ضربه زنی را با سرعتی فوق العاده کم و تقریباً صفر انجام داد.یک ضربه شیوانا به صورت پسر نزدیک یک ساعت طول کشید.پسر جوان ابتدا مات و مبهوت به این بازی آهسته شیوانا خیره شد و سپس با بی تفاوتی در گوشه ای نشست.
یک ساعت بعد وقتی نمایش ضربه زنی شیوانا به اتمام رسید.شیوانا از پسر خواست تا با سرعتی بسیار کمتر از او همان ضربه را اجرا کند.
پسر با اعتراض فریاد زد که حریف او سریع ترین مبارز سرزمین امپراتور است.آن وقت شیوانا با این حرکات آهسته و لاک پشت وار می خواهد روش مبارزه با برق آسا را آموزش دهد؟!؟
امّا شیوانا با اطمینان به پسر گفت که این تنها راه مبارزه است و او چاره ای جز اطاعت را ندارد."
پسر به ناچار حرکات رزمی را با سرعتی فوق العاده کم اجرا نمود.یک حرکت چرخیدن که در حالت عادی در کسری از ثانیه قابل انجام بود به دستور شیوانا در دو ساعت انجام شد.روزهای بعد نیز شیوانا حرکات جدید را با همین شکل یعنی اجرای حرکات چند ثانیه ای در چند ساعت آموزش داد.سرانجام روز مبارزه فرا رسید.
پسر جوان مقابل افسر امپراتور ایستاد و از او خواست تا دست از سر خانواده اش بردارد.افسر امپراتور خشمگین بدون هیچ توضیحی دست به شمشیر برد و به سوی پسر جوان حمله کرد.امّا در مقابل چشمان حیرت زده سربازان و ساکنین دهکده،پسر جوان با سرعتی باور نکردنی سر و صورت افسر را زیر ضربات خود گرفت و در یک چشم به هم زدن برق آسا را بر زمین کوبید.
همه حیرت کردند و افسر امپراتور ترسان و شرم زده از دهکده گریخت.پسر جوان نزد شیوانا آمد و از او راز سرعت بالای خود را پرسید.او به شیوانا گفت:" ای استاد بزرگ! من که تمام حرکات را آهسته اجرا کردم چگونه بود که هنگام رزم واقعی این قدر سریع عمل کردم؟"
شیوانا خندید و گفت:" تک تک اجزای وجود تو در تمرینات آهسته تمام جزئیات فرم های مبارزه را ثبت کردند و با فرصت کافی ریزه کاری های تک تک حرکات را برای خود تحلیل کردند.به این ترتیب هنگام رزم واقعی بدن تو فارغ از همه چیز،دقیقاً می دانست چه حرکتی را به چه شکل درستی باید انجام دهد و به طور خودکار آن حرکت را با حداکثر سرعت اجرا کرد.در واقع سرعت اجرای حرکات تو به خاطر تمرین آهسته آن بود.هرچه تمرین آهسته تر باشد سرعت اجرا در شرایط واقعی بیشتر است.در زندگی هم اگر می خواهی بهترین باشی باید عجله و شتاب را کنار بگذاری و تمام حرکات را ابتدا به صورت آهسته مسلّط شوی.فقط با صبر و حوصله و سرعت پایین است که می توان به سریع ترین و پیچیده ترین امور زندگی مسلّط شد.راز موفّقیّت آن ها که سریع ترین هستند همین است.تمرین در سرعت پایین.به همین سادگی!"
منبع:داستانک
پسر جوان لبخند تلخی زد و گفت:" چه می گویید؟! او "برق آسا" است و سریع تر از برق،ضربات خود را وارد می سازد.من چگونه می توانم به سرعت به او ضربه بزنم؟!"
شیوانا با همان لحن آرام و مطمئن خود گفت:" او را به مبارزه دعوت کن و در نبردی مردانه سر جایش بنشان! برای تمرین ضربه زنی برق آسا،هم فردا نزد من آی تا به تو راه سریع تر جنگیدن را بیاموزم!"
فردای آن روز پسر جوان لباس تمرین رزم به تن کرد و مقابل شیوانا ایستاد.شیوانا از جا برخاست به آهستگی دستانش را بالا برد و با چرخش هم زمان بدن و دست و سر و کمر و پاهایش،ژست مردی را گرفت که قصد دارد به پسر جوان ضربه بزند.امّا نکته این جا بود که شیوانا حرکت ضربه زنی را با سرعتی فوق العاده کم و تقریباً صفر انجام داد.یک ضربه شیوانا به صورت پسر نزدیک یک ساعت طول کشید.پسر جوان ابتدا مات و مبهوت به این بازی آهسته شیوانا خیره شد و سپس با بی تفاوتی در گوشه ای نشست.
یک ساعت بعد وقتی نمایش ضربه زنی شیوانا به اتمام رسید.شیوانا از پسر خواست تا با سرعتی بسیار کمتر از او همان ضربه را اجرا کند.
پسر با اعتراض فریاد زد که حریف او سریع ترین مبارز سرزمین امپراتور است.آن وقت شیوانا با این حرکات آهسته و لاک پشت وار می خواهد روش مبارزه با برق آسا را آموزش دهد؟!؟
امّا شیوانا با اطمینان به پسر گفت که این تنها راه مبارزه است و او چاره ای جز اطاعت را ندارد."
پسر به ناچار حرکات رزمی را با سرعتی فوق العاده کم اجرا نمود.یک حرکت چرخیدن که در حالت عادی در کسری از ثانیه قابل انجام بود به دستور شیوانا در دو ساعت انجام شد.روزهای بعد نیز شیوانا حرکات جدید را با همین شکل یعنی اجرای حرکات چند ثانیه ای در چند ساعت آموزش داد.سرانجام روز مبارزه فرا رسید.
پسر جوان مقابل افسر امپراتور ایستاد و از او خواست تا دست از سر خانواده اش بردارد.افسر امپراتور خشمگین بدون هیچ توضیحی دست به شمشیر برد و به سوی پسر جوان حمله کرد.امّا در مقابل چشمان حیرت زده سربازان و ساکنین دهکده،پسر جوان با سرعتی باور نکردنی سر و صورت افسر را زیر ضربات خود گرفت و در یک چشم به هم زدن برق آسا را بر زمین کوبید.
همه حیرت کردند و افسر امپراتور ترسان و شرم زده از دهکده گریخت.پسر جوان نزد شیوانا آمد و از او راز سرعت بالای خود را پرسید.او به شیوانا گفت:" ای استاد بزرگ! من که تمام حرکات را آهسته اجرا کردم چگونه بود که هنگام رزم واقعی این قدر سریع عمل کردم؟"
شیوانا خندید و گفت:" تک تک اجزای وجود تو در تمرینات آهسته تمام جزئیات فرم های مبارزه را ثبت کردند و با فرصت کافی ریزه کاری های تک تک حرکات را برای خود تحلیل کردند.به این ترتیب هنگام رزم واقعی بدن تو فارغ از همه چیز،دقیقاً می دانست چه حرکتی را به چه شکل درستی باید انجام دهد و به طور خودکار آن حرکت را با حداکثر سرعت اجرا کرد.در واقع سرعت اجرای حرکات تو به خاطر تمرین آهسته آن بود.هرچه تمرین آهسته تر باشد سرعت اجرا در شرایط واقعی بیشتر است.در زندگی هم اگر می خواهی بهترین باشی باید عجله و شتاب را کنار بگذاری و تمام حرکات را ابتدا به صورت آهسته مسلّط شوی.فقط با صبر و حوصله و سرعت پایین است که می توان به سریع ترین و پیچیده ترین امور زندگی مسلّط شد.راز موفّقیّت آن ها که سریع ترین هستند همین است.تمرین در سرعت پایین.به همین سادگی!"
منبع:داستانک
+ نوشته شده در جمعه پنجم آبان ۱۳۹۱ ساعت 14:58 توسط ابوطالب
|