حرم امن تو کافی است هراسان شده را

شعر علی اکبر لطیفیان برای حضرت معصومه(س)

حرم امن تو کافی است هراسان شده را

مثل شه راه بده آهوی گریان شده را


دل سپردیم به آن معجزه ی چشمانت

تا که آباد کنی خانه ی ویران شده را


مِهر تو باعث خاموشی آتشـدان است

خارج از دست خلیل است ، گلستان شده را


گندم ری به تنور کرمت پخته شود

از تو داریم پس این مزرعه ی نان شده را


هرچه شد خرج حرم ارزش او بیشتر است

از طلا حرف نزن، نقره ی ایوان شده را


به درخانه ی تو بسته و وابسته شدیم

چه نیازی است به جنّت سگ دربان شده را


گر قرار است جبینش به قدومت نرسد

کافرش بیش نخوانیم مسلمان شده را


در محلّه خبر لطف تو   بهتر پیچید

پخش کردند اگر قصه مهمان شده را


شدنی نیست کرم داشته باشی ، امّا

دستگیری نکنی دست به دامان شده را


پنجره ساخته ای دور ضریح کرمت

تا ببندند به آن زلف پریشان شده را


ما فقط ظاهری از اوج تو را می بینیم

گذری نیست به معراج ِ تو حیران شده را


جلوه ای کردی و زهرای پر از جذبه ی تو

تا قم آورد دل شاه خراسان شده را



منبع:http://sheremasoome.blogfa.com/

از زبان یک زن ...

خدا را شکر که تمام شب صدای خرخر شوهرم را می شنوم . این یعنی او زنده و سالم است.
خدا را شکر که دختر نوجوانم همیشه از شستن ظرفها شاکی است.این یعنی او در خانه است و در خیابانها پرسه نمی زند.
خدا را شکر که مالیات می پردازم این یعنی شغل و در آمدی دارم و بیکار نیستم.
خدا را شکر که لباسهایم کمی برایم تنگ شده اند. این یعنی غذای کافی برای خوردن دارم.
خدا را شکر که در پایان روز از خستگی از پا می افتم.این یعنی توان سخت کار کردن را دارم.
خدا را شکر که باید زمین را بشویم و پنجره ها را تمیز کنم.این یعنی من خانه ای دارم.
خدا را شکر که در جائی دور جای پارک پیدا کردم.این یعنی هم توان راه رفتن دارم و هم اتومبیلی برای سوار شدن.
خدا را شکر که سرو صدای همسایه ها را می شنوم. این یعنی من توانائی شنیدن دارم.
خدا را شکر که این همه شستنی و اتو کردنی دارم. این یعنی من لباس برای پوشیدن دارم.
خدا را شکر که هر روز صبح باید با زنگ ساعت بیدار شوم. این یعنی من هنوز زنده ام.

خدا را شکر که گاهی اوقات بیمار می شوم. این یعنی بیاد آورم که اغلب اوقات سالم هستم.
خدا را شکر که خرید هدایای سال نو جیبم را خالی می کند. این یعنی عزیزانی دارم که می توانم برایشان هدیه بخرم.


منبع:https://plus.google.com/113881285715874081760/posts

قرض دادن یک دوست !

شخصی به دوستش گفت: از تو 2 درخواست دارم، یکی آن که مبلغی پول به من قرض


بدهی دوم آن که 3 ماه مرا مهلت بدهی تا آن دین را ادا کنم،

گفت: درخواست اول برایم مقدور نیست اما در مورد درخواست دوم من به تو به جای


سه ماه،یک سال مهلت می دهم.



منبع:http://boro.niazerooz.com/

انتظار

سالها رفت و هنوز
یک نفر نیست بپرسد از من
که تو از پنجره ی عشق چه ها می خواهی؟
صبح تا نیمه ی شب منتظری
همه جا می نگری
گاه با ماه سخن می گویی
گاه با رهگذران،خبر گمشده ای می جویی
راستی گمشده ات کیست؟
کجاست؟
صدفی در دریا است؟
نوری از روزنه فرداهاست؟
یا خدایی است که از روز ازل ناپیداست...؟


منبع:https://plus.google.com/113881285715874081760/posts