دختر و شمر

دخترک از میان جمعیّتی که گریه کنان شاهد اجرای تعزیه اند،رد می شود عروسک و قمقمه اش
را محکم زیر بغل می گیرد.شمر با هیبتی خشن ، همان طور که دور امام حسین (ع) می چرخد
و نعره می زند،از گوشه ی چشم،دخترک را می پاید.
او با قدم های کوچکش از از پلّه های سکوی تعزیه بالا می رود. از مقابل شمر می گذرد،مقابل
امام حسین (ع) می ایستد و قمقمه را مقابل او می گیرد.
شمشیر از دست شمر می افتد و رجز خوانی اش قطع می شود.
دخترک می گوید: بخور، برای تو آوردم و برمی گردد.
روبروی شمر که حالا بر زمین زانو زده ، می ایستد توی چشم های شمر نگاه می کند و با بغض
می گوید:بابای بد!
نگاه شمر از چانه ی لرزان دخترک می گذرد و روی زمین می ماند،او نمی بیند که دخترک چگونه
با غیظ از پلّه های سکو پایین می رود.
پ ن: امشبی را شه دین بر حرمش مهمان است
منبع:http://shabcheragh63.blogfa.com/
+ نوشته شده در سه شنبه بیست و یکم آبان ۱۳۹۲ ساعت 15:21 توسط ابوطالب
|